معنی جزیرگانی درآسیا

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

بردگی

بردگی. [ب َ دَ / دِ] (حامص) اسارت. اسار. برده شدن. اسیری. غلامی و بندگی واسیری. (آنندراج) (ناظم الاطباء). صفت برده. (از یادداشت مؤلف). یکی از رسومی بود که از قدیم بین تقریباً تمام ملل جهان متداول بود نه تنها اقوامی که به کشاورزی اشتغال داشتند از بردگان استفاده می کردند بلکه آنهایی که هم به بیابان گردی و زندگی ایلی روزگار میگذرانیدند از بردگان استفاده مینمودند. اصولاً تملک افراد مثل تملک زمین و آب و خانه یک نوع مالکیت مشروع محسوب میشد بردگی حتی قبل از تاریخ هم در بین النهرین و مصر متداول بوده است. در یونان قدیم قسمت عمده ٔاهالی شهرنشین بصورت بردگان زندگی میکردند. در زمان رومیها یک نوع بردگی متداول شد که آنرا بردگی مزرعه می نامیدند. از این نوع بردگان فقط در کارهای کشاورزی استفاده میشد علاوه بر اینها بردگان شخصی وخانگی نیز در شهرهای روم فراوان بودند. در قرون وسطی بردگی در کشورهای اروپایی و آسیایی متداول بود ولی از تعدادبردگان و شدت عمل با آنها کاسته شده بود. کشف سرزمینهای جدید آمریکا و پی بردن باینکه سیاه پوستان آفریقایی میتوانند در آب و هوای گرم قسمتهای جنوبی آمریکاو در مزارع وسیع کار کنند رونقی به تجارت برده داد و این بازرگانی بصورت وسیع و دنیاگیری درآمد اول باردر سال 1619 م. سیاه پوستانی از آفریقا بصورت برده به آمریکا برده شدند و بیشتر در مزارع ایالات جنوبی کشورهای متحده آمریکا بکار گماشته شدند در ایالات شمالی عده ٔ آنان زیاد نبود و خرید و فروش برده در آنجا ریشه پیدا نکرد. انقلابات فرانسه و آمریکا که هر دو مبتنی بر تساوی حقوق و آزادی بود بنای بردگی را متزلزل کرد. در سال 1804 م. بردگان سرزمین هائیتی طغیان کردند و مالکین و اربابان خود را از کشور بیرون راندندو کشور خود را مستقل و آزاد اعلام نمودند بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از بدو تشکیل خود بردگی را در کشور خویش ملغی ساختند. جنبش های بشر دوستی و نوع پروری موجب شد که تجارت برده در سال 1807 م. در انگلستان ملغی شود. در کشورهای متحده ٔ آمریکا احساسات ضدبردگی از ایالات شمالی شروع شد و کسانی که طرفدار الغای بردگی بودند این اصل را یکی از هدفهای مبارزات سیاسی خود قرار دادند. قسمت عمده ٔ زد و خوردهایی که بین ایالات شمالی و جنوبی درگرفت (1820-1860 م.) براساس مبارزه با طرفداران آزادی بردگان و خرید و فروش آنها بود اما اصول بردگی در کشورهای متحده ٔ آمریکا ادامه داشت تا آنکه در سال 1863 م. اعلامیه ٔ آزادی بردگان توسط آبراهام لینکلن منتشر شد و در نتیجه ٔ پیروزی ایالات شمالی بر جنوبی این رسم در آمریکا منسوخ شد و بردگان آزاد شدند. پس از آنکه در سال 1888 م. کشور برزیل هم آزادی بردگان را اعلام کرد در تمام قاره ٔ آمریکا رسم بردگی برافتاد کنفرانس برلین (1885 م.) قانون بروکسل (1890 م.) و فعالیت های جامعه ٔ ملل مخصوصاً پیمان نامه ٔ 1926 به بردگی در کلیه ٔ کشورهای جهان بخصوص درآسیا و آفریقا خاتمه داد. (دایره المعارف فارسی).
- به بردگی گرفتن، اسیر کردن: پادشاه زادگان را چون اسیر شوندبه بردگی نگیرند.


لاف

لاف. (اِ) اسم از لافیدن. خودستائی به دروغ. به تازی صلف بود و به پارسی خویشتن ستودن. (لغت نامه ٔ اسدی). صَلف. (دهار).تصلّف. دعوی باطل. گزاف. (دهار). تیه. (منتهی الارب). کلام فضول و عبارت گشاده و خویشتن ستائی و خودنمائی باشد. (برهان). سخن زیاده از حد و دعوی بی اصل و با لفظ زدن و پیمودن مستعمل است. (آنندراج):
همه کبر و لافی بدست تهی
به نان کسان زنده ای سال وماه
بدیدم من آن خانه ٔ محتشم
نه نخ دیدم آنجا و نه پیشگاه
یکی زیغ دیدم فکنده در او
نمد پاره ٔ ترکمانی سیاه.
معروفی.
نگویم من این خواب شاه از گزاف
زبان زود نگشایم از بهر لاف.
ابوشکور.
نگوئیم چندین سخن بر گزاف
که بیچاره باشد خداوند لاف.
فردوسی.
هزینه مکن سیمت از بهر لاف
به بیهوده مپرا کن اندرگزاف.
فردوسی.
پیاده شود مردم رزمجوی
سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی.
فردوسی.
بگیتی نماند همان مرد لاف
که بپراکند خواسته بر گزاف.
فردوسی.
سرشت تن از چار گوهر بود
که با مرد هر چار درخور بود...
چهارم براند سخن از گزاف
ز بیدانشان مزد جوید به لاف.
فردوسی.
تو چندین چه رانی سخن بر گزاف
ز دارا شدستی خداوندلاف.
فردوسی.
هر آنکس که راند سخن بر گزاف
بود بر سر انجمن مرد لاف
به گاهی که تنها شوددر نهفت
پشیمان شود زان سخنها که گفت.
فردوسی.
هزینه شمر سیم کز بهر لاف
به بیهوده بپراگند بر گزاف
هم اندرزمان چون گشاید سخن
به پیش آرد آن لافهای کهن.
فردوسی.
بر سر بیرق به لاف پرچم گوید منم
طره ٔ خاتون صبح بر تتق روزگار.
عمادی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
نشکیبند ز لوس و نشکیبند ز فحش
نشکیبند ز لاف و نشکیبند ز منگ.
قریعالدهر.
ماه تمام داشت بروی تو لاف حسن
زد وقت صبحگاه بر او خنده آفتاب.
غواص یزدی (از آنندراج).
کند کم دراین رسته ٔ دیرپای
نکوهنده لاف (؟) فروشنده رای.
زینبی.
ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آنهمه دعوی و لاف و آنهمه ژاژ.
لبیبی.
فزاینده شان خوبی از نام و لاف
سراینده شان از گلو زندواف.
عنصری (از فرهنگ اسدی).
آخر بدهی به ننگ و رسوائی
بیشک یکروز لاف و لامش را.
ناصرخسرو.
جود از ابر و لاف از رعد است.
سنائی.
اینهمه باد و بارنامه و لاف
داشتستم بدان کل ارزانی.
سوزنی.
مرا چه زهره و یارای این سخن باشد
گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری.
سوزنی.
تو در میان نیل و همه لاف ملک مصر
زین سرگذشت بس که از این سرگذشتنی است.
خاقانی.
عراقم جلوه کرد امسال بر لشکرگه سلطان
که بودش ز آفتاب خاطرم لاف خراسانی.
خاقانی.
نه مرد لافم خاقانی سخن بافم
که روح قدس تند تار و پود اشعارم.
خاقانی.
فخر من بنده ز خاک در احمد بیند
لاف دریا ز دم عنبر سارا شنوند.
خاقانی.
چو جهانی به خاصیت تو و وصل تو عاریت
نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو.
خاقانی.
هستم عطارد این دو قصیده دوپیکر است
لاف عطاردت ز دوپیکر نکوتر است.
خاقانی.
لاف ز سرپنجه کار شیرعرین است.
ظهیر فاریابی.
تندرستی و ایمنی وکفاف
این سه مایه است و آن دگر همه لاف.
نظامی.
لاف سر پنجگی و دعوی مردی بگذار
عاجز نفس فرومانده چه مردی چه زنی.
سعدی.
نه طفل زبان بسته بودی ز لاف
همی روزی آمد به جوفت ز ناف.
سعدی.
سراسیمه گوید سخن بر گزاف
چو طنبور بی مغز و بسیار لاف.
سعدی.
گفت اندیشه مدارید که یکی منم در این میان که پنجاه مرد را جواب دهم... و مردم کاروان را دل به لاف او قوی گشت. (گلستان).
آب که میلش همه با پستی است
در پریش لاف زبردستی است.
امیرخسرو.
کرم اینست رفته قاف به قاف
بی سؤال و جواب و منت و لاف.
اوحدی.
- امثال:
لاف در غربت آواز در بازار مسگران
لاف در غربت آواز (یا گزاف) درآسیا. (جامع التمثیل).
لاف کار اجلاف است. (جامعالتمثیل).
|| بی حیائی. (برهان). کلمه ٔ لاف مزید مؤخر برخی کلمات واقع شود و افاده ٔ معانی خاص کند: دست لاف. زندلاف. بسیار لاف:
سراسیمه گوید سخن بر گزاف
چو طنبوربی مغز و بسیار لاف.
سعدی.
|| جنگ. (فهرست ولف):
وز آنسو که لهراسپ شد جنگجوی
الانان و آن در سپارم بدوی
وزین مرز پیوسته تا کوه قاف
به خسرو سپارم ابی جنگ و لاف.
فردوسی (شاهنامه ٔ چ بروخیم ج 5 ص 1199).
|| سخن:
تا بود ز روی مهر لاف من و تو
جز خواب ندید کس مصاف من و تو.
ازرقی.
|| دعوی.ادّعا:
گر همه عمر بشکنم عهد تو پس درست شد
کاینهمه ذکر دوستی لاف دروغ میزنم.
سعدی.
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند.
حافظ.


تاجیکستان

تاجیکستان. [ک ِ] (اِخ) جمهوری شوروی درآسیا، کوچکترین بخش دولت اتحاد جماهیر شوروی سابق. دارای 1175000 سکنه (که آنان را تاجیک نامند). بین ازبکستان و افغانستان واقع است و پایتخت آن استالین آباد است و شهر لنین آباد در شمال غربی آن واقع است. تاجیکستان را میتوان بدو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرد و بخش اعظم آن کوهستانی است و پنبه ٔ آن بسیار معروف است. دارای دره های زیبا و مراتع سبز و خرم میباشد.
خلاصه ٔ گزارش انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی درباره ٔ تاجیکستان. جمهوری تاجیکستان، اطلاعات عمومی: ج. ش. س تاجیکستان. یکی از پانزده جمهوری جزو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. مساحت سرزمین آن 142/6هزار کیلومتر مربع است. جمعیت آن جمهوری 1/8میلیون نفر و بطور متوسط در هر کیلومتر مربع 10/45 نفر زندگی می کنند. جمعیت اصلی آنجا تاجیکها هستند که 59/5 درصدسکنه ٔ آن جمهوری را تشکیل میدهند، شغل عمده ٔ آنان کشاورزی است. گذشته از تاجیکها در آن جمهوری ازبکها زندگی می کنند (23/8 درصد جمعیت) و همچنین روسها و اوکرائینیها (10/3 درصد جمعیت)، و نیز قرقیزها، ترکمنها، قازاخها و عربها در آنجا سکنی دارند. استان خودمختار کوهستانی بدخشان و استان لنین آباد جزو آن جمهوری است. جمهوری مذکور به 49 بخش منقسم است، 14 شهر و 29قصبه و شبه شهر دارد. پایتخت آن شهر استالین آباد است.
تاجیکستان - یکی از جمهوریهای کوهستانی اتحاد جماهیر شوروی است، که بیش از نصف سرزمین آن بیش از سه هزار متر نسبت به سطح دریا ارتفاع دارد، اراضی جلگه ای و هموار آن بیش از هفت درصد نیست. وضع اقلیمی آن کویری و سخت متغیر است. به مناسبت وضع کوهستانی سرزمین جمهوری مزبور اوضاع اقلیمی و زمینی وگیاهی مختلف و متنوع در آنجا مشاهده میگردد. قسمت اعظم اراضی آن جمهوری دارای انواع خاک های خاکستری رنگ است. قسمت اعظم رودهائی که در سرزمین تاجیکستان جریان دارد برای آبیاری مصنوعی اراضی و بعنوان منابع مولد نیروی برق مورد استفاده واقع میشود. مجموع ذخایر نیروی مولد برق تاجیکستان متجاوز از 25میلیون کیلووات است. بزرگترین ترعه های آبیاری (مجاری میاه) عبارت است از: ترعه ٔ بزرگ فرغانه، ترعه ٔ شمالی فرغانه، ترعه ٔ بزرگ حصار، ترعه ٔ وخش. مهمترین منابع مفید فلزات آن جمهوری عبارت است از معادن سرمه، جیوه، ولفرام سرب، روی، بیسموت، آرسنیک و غیره. در قسمت مرکزی تاجیکستان منابع ذغال سنگ وجود دارد، معادن نفت هم در شمال و هم در جنوب آن جمهوری است. سنگهای آهکی و خاکهای مخصوص که مواد خام صناعت سیمان سازی است در آنجا به حدوفور است، همچنین مصالح ساختمانی زیاد است، در دامنه ٔ پامیر و تاجیکستان مرکزی چشمه های معدنی گوگردی زیاد دیده میشود. نباتات در سرزمین آن جمهوری بسیار متنوع و تابع اوضاع اقلیمی آنجا است، از بیابانی و دشتی گرفته تا گیاهان بلند و انبوه چمنزاری و مرتعی. درسالهای حکومت شوروی در آن جمهوری اقدامات بسیار وسیع و دامنه داری برای حفظ و ازدیاد اشجار بعمل آمده است. عالم حیوانات تاجیکستان هم متنوع است. در آنجا می توان حیوانات زیر را مشاهده نمود: بزنقره، گراز، آهو، انواع بیشمار جوندگان، مارهای زهردار، پلنگ و غیره.
کشاورزی و صنایع: پنبه کاری در کشاورزی آن جمهوری مقام مهمی دارد. همچنین نیز بعمل آوردن غلات دامپروری، پرورش نوغان و تهیه ٔ ابریشم باغداری، پرورش تاک. در صنایع مترقی ترین رشته ها عبارت است از رشته هائی که مواد خام کشاورزی را تبدیل می کند و همچنین استخراج معادن. صناعت طراز اول آن عبارت است از نساجی. صناعت پنبه پاک کنی آن جمهوری هم از حیث حجم محصولات در اتحاد جماهیر شوروی دارای مقام دوم میباشد. در شهر استالین آباد، پایتخت تاجیکستان، کارخانه ٔ مکانیزه ٔچرمسازی، کارخانه های مختلط و کامل و فابریکهای کنسروسازی، در شهرهای دیگر هم کارخانه های بزرگ و کارخانه های مختلط و کامل آبجوسازی، دخانیات، نانوائی و غیره وجود دارد. جمهوری مذکور دارای 453 کالخوز (من جمله 174 کالخوز پنبه کاری است. 31 ساوخوز زراعتی، 90 ساوخوز دامپروری، 7 ساوخوز باغداری و تاکداری، 71 مرکز ماشینها و تراکتورهای کشاورزی و مرکز ماشینهای دامپروری نیز دارد که از آنها 49 مرکز ماشینها و تراکتورهااراضی مزروعی پنبه را بعمل می آورند). باغداری و پرورش تاک در کشاورزی تاجیکستان مقام مهمی دارد. باغها و تاکستان های آن جمهوری در مساحت 20379 هکتار گسترده است، در آنجا زردآلو، هلو، آلو، گلابی، سیب، انواع انگور خوراکی و شرابسازی پرورش مییابد. در بعضی از نواحی آن جمهوری انواع گیاهان گرانبهای سوب تروپیک و دارای اتر و روغن میروید از قبیل: انار، بادام، انجیر، به، خرمالو و غیره. دامپروری هم در کشاورزی تاجیکستان دارای مقام مهمی است. دامپروری اصولاً در نواحی کوهستانی زیاد متداول است، زیرا در آن نقاط زراعت همیشه و در همه جا میسر نیست. برای اصلاح نژاد و خواص بهره دهی دامها محل ایلخی مخصوص اسبان 3 اصطبل دولتی اسبهای نژادی (سلیمی) اصیل، ساوخوز دامهای درشت شاخدار، ساوخوز نژادی پرورش گوسفندان و غیره بوجود آمده است. طول مجموع خطوط شبکه ٔ راه آهن عریض در سرزمین تاجیکستان 256 کیلومتر، راه باریک هم 385 کیلومتر است. درمواصلات داخلی آن جمهوری حمل و نقل بوسیله ٔ اتومبیل نقش قاطعی دارد. از تاجیکستان مواد ذیل صادر میشود: الیاف پنبه (پنبه ٔ پاک کرده)، بافته های ابریشمی و نخی، کنسروهای میوه، میوه های خشک (خشکبار)، انواع شرابها، روغن های اتری و اقسام متعدد محصولات صناعت استخراج معادن - انتهی.

معادل ابجد

جزیرگانی درآسیا

577

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری